پایگاه خبری اقتصاد دریایی

کد خبر: ۳۵۸۸
۱۳ مهر ۱۴۰۲ | ۱۷:۳۲
«اقتصاد سرآمد» از متروي عبرت تا عبرت چابهار می گوید:
اقتصاددریایی- هر جا كه نگاه مي‌كنيد، يك «پروژه عبرت»‌خوابيده است و هر آن ممكن است بيدار شود و مانند اژدهاي هفت‌سر، دور ما چنبره بزند و هست و نيست‌مان را ببلعد.

به گزارش اقتصادسرآمد، متروي پرند بعد از حدود ۲۰ سال، بلاخره تست گرم شد؛ در حالي كه هنوز برق اصلي آن تأمين نشده است! به طور كلي، پرند را بايد پروژه عبرت ناميد؛ چه با مصداق مترو، و چه با مصاديق ساختمان‌هاي مسكن مهر كه هنوز تكليف‌شان معلوم نيست و معلوم هم نيست كي وضعيت مسكن مهر مشخص مي‌شود.

درس های عبرت دریایی را جدی بگیریم!؟

ایرج گلشنی- نماد همه اين‌ها در شهر جديد پرند است كه به جاي مترو و پارك و مدرسه، هر چه دلتان بخواهد سگ ولگرد دارد؛ به نحوي كه دل شير مي‌خواهد شب‌ها در پرند بيرون بياييد كه قدمي بزنيد!

عبرت چهار گوشه
اما كاش همين بود و «پروژه عبرت» فقط به همين مقدار بسنده مي‌كرد؛ هر جا كه نگاه مي‌كنيد، يك «پروژه عبرت»‌خوابيده است و هر آن ممكن است بيدار شود و مانند اژدهاي هفت‌سر، دور ما چنبره بزند و هست و نيست‌مان را ببلعد. در چهارگوشه کشور، پرشده است از پروژه‌هاي عبرت كه البته دولت كريمه دو سال است كه قرار گذاشته آن‌ها را تمام كند. 

بندر عبرت
آن طرف‌تر، يك بندر داريم كه تبديل شده است به زباله‌داني كالاهاي رسوبي. دقيقا بي‌صاحاب كه مي‌گويند همين است كه بندر داشته باشي، اما هاضمه‌اس سوءمديريت گرفته باشد. نمي‌تواند كالا كه وارد مي‌شود را خارج كند. يبوست شديد مديريت دارد و همه چيز را از بس در آن‌جاي خود نگه مي‌دارد كه مي گندد و فاسد مي‌شود. يبوست مديريت، لايفو –فايفو بلد نيست. معده تخصصش خوب كار نمي‌كند و گاهي يبوست شديد دارد و گاهي بيرون‌روي مزمن. خلاصه اين بندر عبرت، هيچ‌جاي ثباتي ندارد؛ اما مدعي رقابت با كون‌و مكان عالم است؛ كه البته فقط با بخش اولش مي‌تواند رقابت كند! 

سيلوي عبرت
اين طرف، يك سيلو داريم كه هزاران تن نهاده دامي در آن مي پوسد. يك كيلو و دو كيلو نه كه بگوييم از چشم افتاده عيبي ندارد، مي‌دهيم به كبوترهاي خانه همسايه كه اسهال شوند؛ بلكه «ه ز ا ر ان تن». مي‌توانيد هزاران تن را هجي بفرماييد؟ اينجا هم يبوست مديريت گرفته است. كلا يبوست مديريت مانند اپيدمي اكثر مديران را در بر گرفته است. 

نمايشگاه عبرت
اين طرف، تمام سال را ول كرده‌اند، چسبيده‌اند به شش ماهه پاياني، بعد دستشان را گذاشته‌اند روي رگبار نمايشگاه. اين كه فلسفه نمايشگاه های دریایی چيست و در اركان هشت‌گانه ماركتينگ كجاي كار است و چه اهدافي را با چه فرايندي بايد تامين كند، اصلا و ابدا مهم نيست؛ مهم اين است كه نمايشگاهي برگزار شود. همين!

راه‌آهن عبرت
آن طرف، ۱۳ كيلومتر راه‌آهن، حداقل ۱۳ سال است كه قرار است كشيده شود. اگر كشيده بودند تا الان تا مريخ كشش آمده بود. هر وقت كه حرفش پيش مي‌آيد، يا قيف نيست يا قير يا قيرريز. اين راه‌آهن نحس سيزده‌اي، قشنگ اينجاي ما را گرفته است! نه كشيده مي‌شود كه حرف‌هاي ما تمام شود، نه ولش مي‌كنند كه خيال ما راحت شود. اگر مورچه‌ها قرار بود كه اين جاده را صاف كنند و ريل بگذارند، سه ساله تمام كرده بودند. مورچه‌ها همت دارند و تلاش مي‌كنند. 

چابهار عبرت
چابهار كه ديگر شده است چاه‌بهار كه البته همين روزهاست كه بهارش هم برود پي كارش و بماند يك چاه خالي. دقيق همان ماشين مشتي‌ممدلي است كه نه چرثقيل دارد، نه برق دارد، نه گاز نه... فقط يك مدعي نازنازي دارد به اسم هند. او هم از بس شل و سفت كرد كه ديگر حال ما را گرفته است؛ اخير هم خبر آمد كه كلا زده زيرتوپ قرارداد. طوري زده زير توپ كه بازي را به هم زده و اين توپ ممكن است با برف زمستان چند سال آينده به زمين برگردد. 

اخبار عبرت
دربه‌در يك خبر «اميدبخش» هستيم؛ اما گيرمان نمي‌آيد.  هر چه جست‌وجو مي‌كنيم، عبرت است و عبرت. چگونه خبر اميدبخش گير بياوريم و تيتر اميدبخش بزنيم؟ همه‌اش كه نمي‌شود از هوافضا حرف بزنيم. دست شان درد نكند كه نقطه اميد ما هستند؛ اما باقي باغ را خزه برداشته است. تمام قلب ما نثار آنان كه در هسته‌اي و هوافضا، روح اميد را در ما مي‌دمند؛ اما مابقي مگر از كره ديگر به اينجا آمده‌اند كه يبوست مديريت را با خود آورده اند؟ تيتر اميدبخش بزنيم با متروي پرند؟ يا با مسكن مهر؟ يا با سهام عدالت؟ يا با برنامه هفتم توسعه؟ يا با مجلسي بي‌تخصص دريايي؟ يا با راه‌آهن رشت-آستارا؟ يا با...؟ مثلا تيتر كنيم كه متروي پرند بعد از ۲۰ سال تست گرم شد، اميدبخش است؟ چه كنيم؟
از متروي عبرت تا عبرت چابهار و بازي هايي كه هند بر سر ما در آورد. از بازي روسيه و قبضه كردن بازار كاسپين تا ۸۰ درصد، از شامورت بازي رفيق استراتژيك‌مان كه يك جا با دلار حرف مي زند و يك جا با يوآن، از كشور دوست و برادري كه گلوي ما را در اروند گرفته است و اجازه نمي‌دهد به خليج فارس خودمان برويم، از همين  افغانستان فكسني درب و داغان كه حق آب مردم ما را نمي‌دهد و تير و تشر هم مي‌زند، از عرب –مدي كه جهان اسلام را به حيفا وصل مي‌كند، از.... خبر اميدبخش سيري چند؟

خبرهاي اميدبخش
البته خبرهاي اميدبخش كم نيستند؛ اين ماييم كه سياه‌نمايي مي‌كنيم و خبرهاي بسيار مهم و اساسي را نديد مي‌گيريم. مشكل از ماست. مثلا، دبيرخانه شوراي عالي دريايي از وزارت صمت به وزارت راه منتقل شده است. از اين خبر مهم‌تر و راهبردي‌تر و موثرتر و آينده‌ساز و فوق‌اساسي و خيلي بنيادين، وجود دارد؟ 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
نیازمندی‌ها
پیشخوان روزنامه