به گزارش اقصادسرآمد، از وقتي كه موضوع آمايش نوين سرزميني مطرح شد، ايدههايي بر آن سوار شد و تضارب انديشهها شروع شد كه بايد به فال نيك گرفته و در باره آن بيشتر سخن گفت، زيرا يكي از موثرتري راههاي «فرهنگ سازي براي پذيريش آمايش نوين سرزميني» همين گفتوگوها و ايدهپردازيها و تضارب انديشههاست.
امید اسماعیلی - در اين گفتار، به بررسي چهار ايده و نظر ميپردازيم كه هر كدام نگاهي ويژه به مقوله آمايش نوين سرزميني دارند كه با يك هدف مشترك طرح شدهاند: دريايي شدن كشور ايران.
دريايي شدن كشور ايران
هدف مشترك همه ايدهها اين است كه ايران رنگ و بوي دريايي بگيرد و از يك كشور خشكيگرا با تفكر خشكي به يك كشور درياگرا با تفكر دريايي تبديل شود و فرهنگ عمومي مردم اين كشور به اين باور برسد كه كشور ايران كشوري دريايي است و مي توانند از مزاياي يك كشور دريايي و پيشرفته بهرهمند شوند. به طور طبيعي، فرهنگ سازي مبناي دريايي شدن كشور است؛ زيرا تا باور خشكيگرايي نشكند و باور دريايي شدن جاي آن را نگيرد، مردمان اين سرزمين همچنان به سبقه سدههاي پيشين از دريا دوري خواهند كرد.
استعمار و فرار ايرانيان از دريا
بارها گفتهايم و گفتهاند كه چند سده تلاش استعمار باعث شد كه ايراني ها از دريا دور شوند. استعمار مي دانست و ميداند كه اگر مردمان ايران به سمت دريا رو كنند، به مراتب قوي تر و پيشرفتهتر مي شوند؛ اين است كه طي چند سده تلاش كرد كه مردم ايران همچنان حس و حال خشكي و خشكيگرايي داشته باشند تا در انبوه مشكلات يك كشور خشك، دست و پا بزنند و مسير مستقيم توسعه را مد نظر قرار ندهند. اين شيوه استعماري باعث شده كه كارخانجات بزرگ آببر از كنار دريا دور شده و به قلب كوير بيايند و نتيجه آن خشك شدن استانهاي مركزي باشد. اين در حالي است كه همان كشورهايي كه ما را از دريا ترساندند و از دريا دور كردند، خود به پيشرفت رسيدند و بزرگترين و پرجمعيتترين شهرهاي خود را در كنار دريا ساختند. نمونههاي معروفي از اين شهرها مانند: مارسي در فرانسه، شيكاگو و لس انجلس در امريكا، هنگ کنگ در چين، كيپ تاون افريقاي جنوبي، ریو دو ژانیرو برزيل، ناپل ايتاليا، بارسلون اسپانيا، سيدني استراليا و... كه هر كدام از آنها، يك رويايي گردشگري براي جهانيان شده است. به طور كلي، اكنون بيش از ۴۰ درصد جمعيت جهان در محدوده ۱۰۰ كيلومتري درياها و ۶۰ درصد شهرهاي جهان كه جمعيتي بيش از ۶ ميليون نفر دارند، در سواحل درياها و يا در نزديكي سواحل قرار دارند و كشورها سعي دارند هر چه بيشتر به دريا نزديك و نزديكتر شوند و از خشكي فاصله بگيرند. اين در مورد ايران معكوس است. براي نمونه، بايد توجه داشت و افسوس خورد كه ساخت و سازهاي اخير دولتهاي ايران در استان تهران، به مراتب بيشتر است از تمام ساخت و سازها در تمامي استان هاي ساحلي كشور! يعني همچنان حرص گسترش تهران و تراكم جمعيت و چسبيدن به خشكي در تفكر دولتيها و مديران عالي وجود دارد. بايد پذيرفت كه استعمار كار خودش را به خوبي انجام داده و همچنان آثار مخرب و منفي آن در همه سطوح مديريت و برنامهريزي كشور وجود دارد.
آمايش نوين سرزميني و ايدههاي چهار گانه
براي بهبود شرايط و تغيير وضع موجود، چند ايده براي آمايش نوين سرزميني خلق شده است كه به اختصار به آنها ميپردازيم:
اول: افزايش استانهاي ساحلي( سيد محمدرضا قادري)
اين ايده از سوي روزنامه دریایی اقتصادسرآمد با محوریت مصاحبه با سيدمحمدرضا قادري از فعالان دريايي مطرح شد و نگاه ها را به روش نويني به آمايش نوين سرزميني جلب كرد. قادري در ايدهاي به ظاهر عملي و قابل اجرا، مي گويد: استانهاي همجوار دريا كه دريا راه ندارند را به دريا متصل كنيم و ۷ استان ساحلی و دريايي به استان بیشتر دريايي ارتقاء دهیم. وي براي مثال، استان فارس را قابل اتصال به دريا ميداند به شرطي كه بخشي از جغرافياي هرمزگان را به استان فارس اختصاص دهيم. اين ايده براي ساير استانهاي نزديك به دريا كه اكنون به دريا راه ندارند، عملي و ممكن است و به راحتي ميتوان چند كيلومتر ازيك استان را به استان ديگر منتقل كرد و به راحتي، عدد ۷ استان را به ۱۲ و حتا بيشتر افزايش داد.
اين ايده خوب است، اما همچنان با محدوديت كلان مواجه است. يعني تغيير ۷ استان به چند استان بيشتر دريايي، خوب است اما گمان نميرود كه به كشور ايران رنگ و بوي دريايي بدهد. شايد بعد از چند سال، مجدد حس شود كه نياز به افزايش استان هاي دريايي بيشتري داريم و تغيير از ۷ به ۱۲ نتواند فرهنگ دريايي را در تمامي مردم ايران جاري و ساري كند.
دوم: آمايش خطي سرزميني (ايرج گلشني)
اين ايده از سوي ايرج گلشني- سردبير روزنامه اقتصاد سرآمد- مطرح و منتشر شد. بر اساس اين ايده، هيچ لزومي به رعايت مرزهاي كنوني استانها نيست. اين مرزها ساخته و پرداخته نسل گذشته است و ميتوان بر اساس اختيارات قانوني و ابتكارات نوين، مرز استانها را از نو طراحي كرد و به جاي ترسيم عرضي استانها در كناره سواحل، روي به ترسيم طولي آورد. براي مثال، لزومي ندارد كه استان هرمزگان به صورت طولي در طول ساحل كشيده شود و صدها كيلومتر مرز ساحلي ما را تحت پوشش يك نام و يك استان قرار دهد. استان هرمزگان قابليت دارد كه به چند بخش تقسيم شود و به جاي حركت در طول سواحل، در عمق خاك ايران كشيده شود تا هم به دريا وصل باشد و هم فضاي سواحل را به نفع استانهاي ديگر خالي كند.
در اين ايده، استانهاي متعدد مي توانند در عرض ساحل حركت كرده چندين كيلومتر فضاي مستقل دريايي داشته باشند و باقي جغرافياي خود را در عمق خاك كشور داشته باشد. با اين نگرش، بخش اعظم كشور مي تواند در يك آمايش نوين و يك طرح و نقشه جديد، كاملا دريايي شود و به دريا راه داشته باشد. با اين نگرش، بيش از ۶۰ درصد مردم ايران براي خود دريا خواهند داشت و از طريق استان خود به درياي خود متصل خواهند شد كه علاوه بر بعد فرهنگي و رفتاري، مزاياي متعدد اقتصادي هم خواهد داشت كه حداقل آن، حركت سرمايهها به سوي درياست.
سوم: استقرار بخشي استانها(دهدار)
مهدی دهدار روزنامه نگار و پژوهشگر حوزه دريا، نگاهي بخشي به آمايش نوين سرزميني دارد. بر اساس ايده و نگاه او، لزومي به هيچگونه خط كشي جديد نيست. نه لازم است ايده اول انجام شود و نه ايده دوم و ضرورتي ندارد كه خط مرز جغرافيايي هيچ استاني تغيير كند، بلكه ميتوان در هر استان ساحلي، بخشي از سواحل را در اختيار يك استان ديگر قرار داد. براي مثال، تهران در هرمزگان بخشي از خاك اين استان را در اختيار بگيرد و با هزينههاي استاني خود اقدام به آباداني و ساخت و ساز كند. آن بخش از ساحل در اختيار استان تهران قرار بگيرد و طبق قواعد اين استان اداره شود. در اين صورت، استان هايي كه به دريا راه ندارند، مانند تهران، اصفهان، يزد، سمنان و... هر كدام بر اساس طرح ونقشه كلان و مصوب، بخشي از سواحل را در استانهاي هفتگانه ساحلي در اختيار گرفته و آباد كنند، دو طرف هم بومیان و محلی ها وهم سرمایه گذاران در یک معادله برد برد قرار گرفته و خود مديريت آن را بر عهده بگيرند. با اين ايده، تمامي استانهاي كشور دريايي فرض ميشوند و ميتوانند به صورت خاص به دريا متصل شوند.
چهارم: جابهجايي كارخانجات (دکتر عبادی زاده، نماینده ولی فقیه در استان هرمزگان و امام جمعه بندر عباس)
ايده ديگر هر سه ايده بالا را رد ميكند و ميگويد: مساله بر سر ساختار سرزميني نيست، بلكه مساله اين است كه كارخانجات بزرگ و آب بر به خشكي رفتهاند و بايد به ساحل برگردند. اين ايده ميگويد: اگر كارخانجات بزرگ و آب بر كه به اشتباه و بر اساس شرايط خاص به دل خشكي رفتهاند، به ساحل و به كنار دريا بازگردانده شوند، سه اتفاق مهم ميافتد:
اول: معضل اصلي اين كارخانجات بزرگ كه آب است، حل ميشود، دوم: موجب آباداني سواحل ميشوند، سوم: نيروي كار و به دنبال آن، جمعيت به سواحل روانه ميشود و بدين ترتيب، بخش بزرگي از جمعيت در كنار سواحل جاي ميگيرد. اين ايده، مساله سواحل كشور را جغرافيا نميداند، بلكه جمعيت ميداند و بر اين قاعده استوار است كه اگر جمعيت در سواحل زياد شود، ايران دريايي ميشود و نياز به تغيير در هيچ خط و مرز فيزيكي نيست.
نقد و نظر ايدهها
هر كدام از اين ايدهها، قابل نقد و بررسي هستند. هر كدام مزايا و محدوديتهايي دارند كه ما در شمارگان آينده به آن خواهيم پرداخت. اما اكنون جاي اين سوال است:
ايده شما چيست و نقد شما كدام است؟
ايران چگونه ميتواند از هر نظر دريايي به حساب آيد و مردم هم باور كنند كه كشوري دريايي دارند؟