بوق خبر - انگیزهای برای زندگی ندارم! جملهای که این روزها با مشکلات فراوان مالی و غیرمالی در اطرافمان میشنویم و شاید حتی خودمان هم درگیرش باشیم.
اگر حقیقتاً انگیزهای برای زندگی ندارید و حس میکنید تحمل مشکلات دیگر ناممکن شده نگاهی به حقیقت زندگی بیندازید، به اینکه زندگی تا بوده همین بوده. همهمان نداشتههای بسیاری داریم، اما به قول زایون، که داستان موفقیتش را در این مطلب میخوانید، «با تمام داشتههات باید تلاش کنی.»
زایون، مردی ۲۲ ساله که بدون پا متولد شده در رشتهی کشتی آزاد فعالیت میکند و حالا چشم به المپیک دارد. زایون کلارک که به دلیل اختلالی ژنتیکی به نام سندرم کودال رگرسیون از بدو تولد پا نداشت، اما با حمایت خانوادهی ناتنیاش توانایی خارقالعادهاش را به رخ همگان کشیده.
این اختلال ژنتیکی که بیماری بسیار نادری به شمار میآید و احتمال وقوعش تقریباً ۱ به ۲۵۰۰۰ است، رشد اندامهای پایینتنهی بدن را با مشکل مواجه میکند.
او از گذشتهاش تعریف میکند و میگوید در شیرخوارگاه بزرگ شده و معمولاً بچههای دیگر او را دست میانداختند و آزار میدادند. اما کیمبرلی، مادر ناتنیاش، همیشه کنارش بود و به او محبت میکرد. به لطف همین محبتهای کیمبرلی و حمایتهای او بود که زایون متوجه علاقه و استعدادش در ورزش شد و حالا هم یکی از موفقترین و حرفهایترین کشتیگیران آزادکار است.
زایون میگوید: «کلاس دوم بودم که کشتیو شروع کردم. جثهی خیلی کوچیکی داشتم و نه من میدونستم باید چی کار کنم و نه حریفم. بعضی بچهها میترسیدن با من کشتی بگیرن، منم همین حسو نسبت به اونا داشتم. نمیدونستم اصلاً اونجا چی کار میکنم. خلاصه کشتیو با کلی آزمون و خطا یاد گرفتم.
چندین سال طول کشید تا فهمیدم باید چطور کشتی بگیرم. حالا روزی دو بار و شش روز طی هفته تمرین میکنم. کشتی دیگه جزئی از زندگیم شده. دلم نمیخواست معلولیتم مانع رسیدن به آرزوهام بشه.»
او در مورد دوران دبستانش میگوید سالهای سختی را پشت سر گذاشت و بچهها به خاطر اینکه پا نداشته او را مسخره میکردند و او هم اغلب اوقات عصبانی و ناراحت میشد.
او میگوید: «همه مسخرهم میکردن که پا ندارم. من هم دیدم بهترین راه برای مقابله با همچین رفتارهای نفرتانگیزی اینه که از این نفرتپراکنی بقیه برای خودم نردبان بسازم. درواقع کسانی که از ما متنفر باشن بهترین مشوقهای ما هستن. دوران تحصیلم چندان خوب نبود، اما بعد از دبیرستان وارد کالج شدم و بعد به هرچی خواستم رسیدم.»
یکی از مهمترین دلایلی که باعث شد زایون زندگیاش را از این رو به آن رو کند و انگیزهای برای زندگی دیگران شود دیدگاه مثبتش به زندگی و رابطهی بسیار خوبش با کیمبرلی بود.
او میگوید: «رابطهام با مادرم فوقالعاده خوبه. اون بهترین زنیه که به عمرم میشناسم.» زایون باور دارد که از حالا به بعد آیندهاش پر از فرصتهای خارقالعاده است و او نیز قصد ندارد پیشرفتش را متوقف کند و میگوید: «میپرسین آرزوم چیه؟ اینه که یه روز به المپیک برسم و یکی از قهرمانهای آزادکار جهان بشم. با تمام داشتههات باید تلاش کنی. وقتی قدر داشتههاتو دونستی اون وقته که فرصتهای زیادی برات پیش میاد.»