به گزارش اقتصاد دریایی - آنچه بارها مورد تاكيد ما در پایگاه خبری اقتصاد دریایی بوده و هست، مقايسه منصفانه و آماردهي واقعي است. بازي با آمار و ارقام و آمارسازي، كاري است كه رويه هميشگي دولتها بوده و هست. روساي سازمانها، عطش غريبي در آمارسازي دارند و با استفاده از تريبونهاي ملي و سازماني، آن را در بوق و كرنا ميكنند.
محمد رحیمی- در مقام مقايسه، به نوعي مقايسه ميكنند كه چيزي جز قياس معالفارق نيست. مثلا با هيجان تمام، داشتههاي امروز جمهوري اسلامي را با حدود نيم قرن پيش و با دوره شاهي مقايسه ميكنند. مقايسهاي كه ديگر معنا ندارد؛ زيرا زمان براي دوره شاهي به پايان رسيده است. اينان حساب نميكنند كه نميتوان سال ۱۴۰۲ را با ۱۳۵۷ و قبل از آن با يك ترازو سنجيد. برآورد نميكنند كه اگر رژيم گذشته ادامه داشت، اكنون به كجا رسيده بود. تحليل درستي از اين روند نمي دهند. براي مثال اگر با تحليل و آمار درست، منصفانه ثابت كنند كه اگر رژيم گذشته ادامه داشت، اكنون ما تخريب و نابود شده بوديم، باقي حرفهاي آنها شنيدني است؛ اما با رويهاي كه اكنون در پيش گرفته و بدون انصاف، قياسهاي عجيب و غيرمنطقي ميكنند، اعصاب ملت را به هم ميريزند.
ما در كل به رفتن يك رژيم دست نشانده و خوار با شاهي بياصالت و ترسو راضي هستيم و ننگهاي آن رژيم را از ياد نميبريم. مثلا يادمان نمي رود كه سران سه كشور امريكا- روس و انگليس بدون اجازه از شاه در تهران جلسه گرفتند. شاه بعد از آن كه با خبر شد كه سران سه كشور بدون هماهنگي و بدون اجازه و بدون اين كه براي شاه ايران، ارزش يك لنگه كفش قائل شوند، خودشان هماهنگ كردند و خودشان جلسه گذاشتند، به جاي خشم و عصبانيت، چند تكه فرش نفيس برداشت و رفت به دستبوس مهمانهاي ناخوانده! همين سال گذشته بود كه سفير انگليس با همان سه صندلي معروف كه روساي جمهوري سه كشور مذكور، روي آن نشسته بودند، عكس يادگاري گرفت و در رسانه ها منتشر كرد. يعني عمق تحقير تا جايي است كه بعد از گذشت نزديك به ۷۰ سال، هنوز آن تحقير در ذهن دوست و دشمن باقي مانده است. البته كه رژيم شاهي جايي براي دفاع از خود باقي نگذاشته است. البته كه ما به انقلاب اسلامي سال ۵۷ مفتخريم؛ اما همه اينها دليل نميشود كه ما انصاف را كنار بگذاريم. آقاي قرائتي در يكي از كلاسهاي قرآني خود با انصاف گفت: همه چيز دوره شاه بد نبود. اگر خيال كنيم همه چيز شاه بد بوده بايد همين آسفالتهاي خيابانها را هم بكنيم و دور بريزيم.
نكته ارزشمندي اين استاد قرآني گفت. انصاف داشت. حق را گفت. در رژيم شاهي با تمام نكبتي كه داشت، چيزهاي خوبي هم بود كه ما در دايره انصافي كه از دين مقدس ياد گرفتهايم، بايد به آن اشاره كنيم و خود را صحيح مقايسه كنيم. نه اين كه وجوه زشت و بد شاهي را با وجوه زيباي خود مقايسه كنيم. نه اين كه آمارهاي راكد شاهي را در نظر بگيريم و خيال كنيم كه يك عالمه درصد از آنها جلو افتادهايم. به هر روي، انصاف، انصاف، انصاف در تحليل، در آمار، در مقايسه.
نمونه خارجي
براي فهم انصاف در تحليل و آمار، اجازه بدهيد يك مورد خارجي را مد نظر قرار دهيم. امارات متحده عربي.
در دوره شاهي، همين امارات متحده عربي، تلي از خاك بود. بيابان لم يزرع. جايي كه تحمل آن براي چند ساعت ممكن نبود. روستايي بزرگ بود. بي امكانات و بينام و نشان. اما در همان حال، ايران آن زمان، كشوري پيشرفته و آباد به حساب ميآمد. اگر نقل قول وزير آباداني و مسكن شاه را ملاك نظر قرار دهيم: در آن زمان ايران عبارت بود از چند استان آباد و انبوهي استانهاي ويران. در اين ميان، تهران، اصفهان، مشهد، تبريز، شيراز و كرمانشاهان از جمله استانهاي خوشمنظره بودند. البته امكاناتي كه در تهران بود، در هيچ شهر ديگري نبود. مي توان گفت اين چند شهر آباد يا شبه آباد ايران آن زمان بود كه در مقايسه با امارات متحده عربي، نتيجه اين بود كه امارات دهات بزرگ بود و ايران كشوري آباد. دبي، يك روستاي درهم و برهم بود و تهران يك شهر باشكوه.
وجه تسميه دبي آن زمان از نگاه و خاطره حاكم امروز دبي شنيدني و خواندني است. اين مورد را بخوانيد تا نتيجه نهايي را بنويسم:
تمسخر دبي دهه ۸۰
حاکم دبی همیشه به پتانسیل گردشگری امارت اعتقاد داشته است - حتی در دهه ۸۰ که بسیاری به این ایده میخندیدند.
شیخ محمد بن راشد آل مکتوم، معاون رئیس کشور و نخست وزیر امارات و حاکم دبی، حکایت تکاندهندهای را در مورد چگونگی واکنشها هنگام باز کردن موضوع توسعه امارت به عنوان یک مقصد گردشگری به اشتراک گذاشت.
او گفت که در آن زمان وزیر جوانی در اواسط ۳۰ سالگی بود. او در یکی از نشستهای شورای همکاری شرکت کرد، جایی که وزیران درباره بحرانها و چالشهای به ظاهر بیپایان منطقه بحث میکردند.
«من جوانترین فرد حاضر در جلسه و بیحوصلهترین فرد از صحبتهای سیاسی بیپایان بودم. خواستم صحبت کنم و به وزرا پیشنهاد دادم: چرا شهرهای خلیج را به مقاصد گردشگری جهانی تبدیل نکنیم و آیا میتوانیم از دبی شروع کنیم؟»
این پیشنهاد جسورانه توجه وزرای قدیمی را به خود جلب کرد اما نه به شکل مثبت.
شیخ محمد میگوید: «همه نگاهها به من معطوف شد» و افزود: «سپس سکوتی حاکم شد که با خنده یکی از وزرای خارجه مسنتر شکسته شد».
وی (وزیر امور خارجه) گفت: «گردشگران در دبی و شهرهای خلیج ما چه خواهند یافت؟ بیابان؟ شن؟ گرما و رطوبت؟ بقیه خندیدند.»
سپس وزیر با لحنی ارشد خطاب به شیخ محمد گفت: «میراث فرهنگی، تمدن و تاریخ بشر در دبی کجاست تا گردشگران بتوانند از آن بازدید کنند؟»
شیخ محمد میگوید: «با او بحث نکردم. اما ناراحت شدم، زیرا با خود اندیشیدم که چرا نمیتوانیم از ثروت خود بهتر استفاده کنیم؟ چرا نمیتوانیم به جوانان خود اعتماد کنیم؟ و آیا نمیتوانیم چیزی غیر از آنچه میدانیم و با آن آشنا هستیم، امتحان کنیم؟»
چهار دهه بعد
چهار دهه بعد، تاریخ به وضوح نقطه نظر شیخ محمد را تأیید کرده است.
حاکم دبی - که به عنوان نیرویی که در پس تبدیل امارت به یکی از برترین شهرهای جهان شناخته میشود - نتایج آخرین گزارش سازمان جهانی گردشگری سازمان ملل را با افتخار به اشتراک گذاشت.
شیخ محمد گفت: «امارات با درآمد مجموع ۲۲۴ میلیارد درهم (۶۱ میلیارد دلار) تنها در سال گذشته، رتبه چهارم را در بین پردرآمدترین مقاصد توریستی در جهان به دست آورد و از کشورهای قدیمیتر مانند فرانسه، ایتالیا، ترکیه و آلمان در گردشگری بینالمللی بهتر عمل کرد.»
وی افزود: «تنها ایالات متحده آمریکا، اسپانیا و انگلیس در رتبهبندی پیش از ما هستند.»
شیخ محمد ادامه داد: «این گزارش را خواندم و به یاد دوستم، آن وزیر خارجه، افتادم.»
و اكنون ۸ دهه بعد!
ديروز اگر تهران را با دبي مقايسه ميكرديم، خندهمان ميگرفت. دبي بربيابان خشك و بي آب و علف كه فقط ميشد با شتر در آن بچرخي، با تهراني كه عروس خاورميانه بود. قابل مقايسه نبود.
اما امروز چه؟ آيا تهران با دبي قابل مقايسه است؟ چگونه؟ كدام زيباتر و برتر هستند؟
مقايسه منصفانه درست همين است. ما جلو بوديم و اكنون از امارات بياباني، قطب چهارم توريست جهان ساخته شده و در كشور ايران، صنعت توريسم تقريبا وجود ندارد.
طبق آمار سازمان هاي جهاني، كشور ايران جزو ده كشور برتر دنيا در قابليت صنعت گردشگري است و انواع طبيعت زيبا و چهار فصل دارد. فصولي كه در هم ميآيند و ميروند. مثلا در منطقه كرمانشاه، تا تپههاي سرپل ذهاب، نيم متر برف است؛ اما آن طرف تپه تا قصرشيرين و خسروخان، گلهاي بهاري روييدهاند. كجاي دنيا چنين طبعيت عجيبي دارد كه به فاصله يك بند انگشت، فصل زمستان سرد با بهار سبز كنار هم قرار بگيرد. طبيعت شگرف كهكيلويه و بوير احمد چه؟ طبيعت عجيب كردستان جطور؟ طبيعت جادويي سبلان چه؟ طبيعت سبز شمال؟ صحراي كويري يزد و... هر نقطه از ايران يك طبيعت بكر دارد. اما امارات چه داشت؟ فقط بيابان و شتر.
در مباحث تاريخي و اثار باستاني ديگر ورود نميكنم. خودتان بهتر مي دانيد كه ايران چه گنج اسرارآميزي است؛ اما از اين همه نعمت از مسير صنعت توريست چه به ما رسيده است؟ بعد از چهار دهه، دبي به قطب گردشگري رسيد و ما بعد از چهار دهه به كجا؟
به قول حافظ:
صلاح كار كجا و من خراب كجا
ببين تفاوت ره كز كجاست تا بكجا
وجه تمايز ما با امارات
تفاوت ما با امارات اين است: اگر دهه ۸۰ ميلادي كسي مي گفت كه من ايران را به جايي مي رسانم كه از گردشگر خالي باشد، به او مي خنديدند.
همان طور كه به امارات دهه ۸۰ خنديدند.
اما اكنون، تخيل امارات به واقعيت تبديل شده است و واقعيت ما به تخيل. اين وجه تمايز امروز ماست.
مقايسه منصفانه
مقايسه منصفانه يعني اين كه خودمان را با رقبا مقايسه كنيم. فاصله ها را درست اندازه گيري كنيم و همان گونه كه رهبر عظيمآلشان ميفرمايند: «با مردم با صداقت سخن بگوييم.» آمار غلط، نتيجه غلط در پي دارد. گول زدن خوديها چه فايده دارد؟ راستش را بگوييد كه خداوند از دروغگويان بيزار
است.