به گزارش
اقتصاددریایی، روی جلد کتاب « قهوهخانه ساحلی» نوشتهی ناخدا عبدالرسول غریبی دریانورد اهل قلم بوشهری اینطور میخوانیم: «داستانهایی از زندگی دریانوردان تنگسیر». نویسنده کتاب درهمان آغاز، قبل از اینکه خواننده، کتابش را باز کند و ورقش بزند تکلیفش را با او روشن کرده است. با دیدن نقاشی روی جلد و خواندن این جمله، خودمان را آماده رفتن به جنوب و زندگی درمیان دریانوردان و ماهیگیران و بلمها و لنجهای قدیمی دیار تنگستان می کنیم. مجموعه داستان قهوهخانه ساحلی از هشت داستان کوتاه و بلند به نامهای« بهمن و بوسلامه»،«قهوه خانه ساحلی»، «عاشق دریا»، «جشن استقلال کویت»، «سیبه ساکن»، «کرکاب و مسقطی»، «مصدق» و «معامله زارغلوم» تشکیل شده است. این مجموعه داستان را اگر بخواهیم جز طبقهبندیهای مرسوم ادبیات قرار دهیم جز ادبیات اقلیمی کشور محسوب میشود چون جغرافیای داستان و دیالوگها و صحبتهایی که بین شخصیتهای داستانها رد و بدل می شود سرشار از تکیهکلامها و اسمها و صحبتهای بوشهری است. قبل از عبدالرسول غریبی نویسندگان دیگری هم در جنوب ایران بودهاند که روی ادبیات بومی منطقه و استانشان کار کردهاند که از معروفترین آنها می توان از احمد محمود یاد کرد که اهل اهواز بود و درداستانهایش همیشه سعی می کرد از واژهها و اصطلاحات بومی مردم و ماهیگیران و دریانوردان و جاشوهای خوزستانی استفاده کند. تمام ماجراهای داستانهای این کتاب بر محور دریا و بندر و ساحلهای داغ جنوب وسواحل خلیج فارس می گذرد و بدیهی است نویسنده از خاطرات سفرهای دریاییاش در این کتاب بهرههای زیادی برده است و نکته دیگر اینکه داستانهای این کتاب به هم پیوسته نیستند و ماجرای هر کدام از آنها با دیگری متفاوت است و نویسنده در هریک از نوشتههایش به موضوع متفاوتی در رابطه با زندگی در دریا پرداخته است. گاهی داستانهای بومی بهخاطر استفاده بیش از حد از واژهها و کلمات محلی، برای افراد غیر بومی آن منطقه سختخوان می شوند و اینجا تنها راه نجات ازاین برهه، نثر روان و صمیمی نویسنده و مهارت او در فضاسازی وقابل لمس نشان دادن شخصیتها و وقایع داستان است که باعث می شود مخاطب غیربومی، با نویسنده و ماجراهایش همذاتپنداری کند و با دنبالکردن ماجراهای داستان خود را در میان هوای نمناک وشرجی دریاهای جنوب و روی شنهای داغ سواحل خلیج فارس احساس کند. این مساله کاملا درداستانهای احمدمحمود مشهود است. نویسنده قهوهخانه ساحلی که خود زیستن در دریا را با گوشت و پوستش احساس کرده، در کنار اشاره به خاطرات شاد و غمگین بلمرانان و دریانوردان جنوبی کشور، مخاطب را با آن سوی سکه سفرهای دریایی که همان دوری از خانواده، طوفان وخشم دریا و مصائب و خطرات شغل دریانوردی وصیادی است هم آشنا می کند و دوم اینکه این کتاب نه تنها جنبه سرگرمی و ادبی دارد بلکه گوشههایی از سبک زندگی و آداب و سنن مردمان آن دیار را را به بهترین نحو برای مخاطبانی که با مقوله دریا ودریانوردی بیگانه اند و هیچ شناختی اززندگی در اقیانوسها ندارند آشنا می سازد. اصلا یکی از خصلتهای مهم ادبیات داستانی این است که مخاطب با آداب و سنن فرهنگهای مختلف جامعه وکشورش آشنا می شود. نکته جالب توجهای که نمی توان از آن گذشت توصیف و فضا سازی نویسنده در پرداخت زمان و مکان قصههاست که به جانداربودن داستانها کمک می کند. در آخر با هم چند نمونه از جملات توصیفی داستانهای این کتاب را مرور می کنیم: «ظلمت و تاریکی اطراف بوم را فراگرفته بود. فقط در قسمت پاشنه بوم، تجمع جاشوها و نورفانوسها، راهنمای کوچکی برای رهگذران دریایی و سفره نوری اندک بر ای ساکنان بوم بود...»(داستان بهمن و بوسلامه ـ صفحه ۳۹) ...«بوای احمد درگوشهای دیگر ازساحل، آتش مفصلی برپا کرده بود و خورشید محدعلی هم سه چهار چنگ پرخرما آورده بود تا با جمع دوستان ماهیگیرش، زارحسین و زاربریم و یعقوب، با کباب کردن ماهی گمگام روی آتش، پیشناهار مفصلی را برای خودترتیب دهند..»( داستان قهوهخانه ساحلی ـ صفحه ۵۶)...« ناخدا مالک با دقت و هوشیاری سکان را گرفته بود. درمیان موجهای مسلسلوار و خروشان همچون غزالی تیزتک که خود را از هجوم گرگها دردامنه و قله کوهها می رهاند، بلم را بدین سان از میان موجها به سلامت عبور
می داد.